آذین ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

سلام خواهرم دوماه پیش ازدواج کرده تو این مدت اصلا خوشبخت نبوده شوهرش خیلی بددهنه و جلوی خانوادش به خواهرم وخانوادمون توهین میکنه خواهرم میگرن داره وشوهرش به مادرش گفته زن من مریضه مشکل داره ومسایل خصوصی زندگیشونو همیشه جلوی خانوادش مطرح میکنه حتی وقتی میرن شهرستان شوهرش میگه تو حق نداری خونه مادرت بری فقط باید بیای خونه مادرمن وچون خواهرم دلتنگ مادرم بود قبول نکرد وبخاطرهمین شوهرش به خانواده ما وخواهرم فحشهای رکیکی داد و خواهرمو کتک زد خواهرم نمیخواد طلاق بگیره ولی نمیدونه باید چیکارکنه به نظرشما باید باهمچین آدم بددهن وغیرمنطقی زندگیشو ادامه بده؟ باید چیکار کنه؟


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام خواهر عزیزم مدت دو ماه زمان بسیار کوتاهی است برای اینکه بتوان در مورد قطع یا ادامه یک زندگی تصمیم گرفت و شاید شنیده اید که نزدیک 40 درصد از طلاق ها در سال اول زندگی اتفاق می افتد و این به این دلیل است که زن و مرد زمانی که ازدواج می کنند در سال های اولیه زندگی تا حدودی به دلیل کم شدن جاذبه ها و آشکار شدن تفاوت ها ، اختلاف نظر زیادی پیدا خواهند کرد و به جای آنکه سعی کنند آن را حل کنند تصمیم به جدا شدن می گیرند. ولی جالب است بدانید اکثر زوج ها این اختلافات را به اشکال مختلف تجربه خواهند کرد و به جای بزرگ کردن مشکلات و به این و آن گفتن و یکدیگر را سرزنش کردن اگر صبر داشته باشند به تدریج که ممکن است چند سال هم طول بکشد قلق کنار آمدن و یا به عبارتی رگ خواب هم دیگر دستشان خواهد آمد و بسیاری از خصوصیاتشان مشابه هم خواهد شد و راحت تر می توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند. در مورد خواهرشما هم همینطور است بهتر می بود این خصوصیات قبل از ازدواج بررسی می شد و آگاهانه تر به آنها نگاه می کردید . البته شاید بگویید تا قبل از ازدواج خوب بود و هیچ کدام از رفتارها را از خود نشان نمی داد . با این حال اگر شوهر خواهرتان از لحاظ روانی شخصیت سالمی داشته باشد این رفتارها، عصبانیت ها و بددهنیها مخصوصا اگر بعد از ازدواج پیش آمده می تواند دلیل خاصی داشته باشد که بهتر است به جای لجبازی کردن و وارد شدن در جنگ قدرت و نهایتاً کتک خوردن و شکستن حد حدود آن دلیل را برطرف کنید. می دانم خواهرتان در حال حاضر از لحاظ روحی بسیار آسیب دیده و از اینکه شخصیتش نزد دیگران به وسیله مهمترین شخص زندگیش تخریب شده بسیار آزرده است، ضمن همدردی با او بخواهید در حال حاضر با شوهرش لجبازی نکند مدتی هم که شده که به خواسته های شوهرش جواب بدهد مثلا اگر گفت نمی خواهم جایی بروی، قبول کند وبگوید من خیلی دوست داشتم برم و یا دلم تنگ شده ولی فقط به خاطر تو نمی رم، اگر مردی باشدکه از لحاظ شخصیتی فرد سالمی باشد پس از مدتی از رفتارهای خود پشیمان شده و خودش به اشتباهش پی می برد و حتی صحبت کردن پدرتان با ایشان احتمالا مؤثر خواهد بود . ولی اگر از قبل یا پرس و جویی که از دیگران کرده اید متوجه شده اید که ایشان همیشه همینطور بوده اند، از دست شما و خواهرتان کار زیادی بر نخواهد آمد و نیاز به کمک تخصصی دارند.